» گوناگون » مقالات » از «خیمه گاه» جانسوز حسینی تا «تَلّ» خاطره انگیز زینبی
مقالات
کد خبر:56616 | ۳ آذر ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۲۷

از «خیمه گاه» جانسوز حسینی تا «تَلّ» خاطره انگیز زینبی

پرتو جنوب ۰

دکتر امان الله دهقان فرد- کارشناس ارشد روابط بین الملل و دیپلمات پیشین ج.ا.ایران – تحلیلگر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی  پرتو جنوب

اینجا محل «خیمه گاهِ» اولاد، انصار و موالیانِ ابا عبدالله الحسین(ع) مولا و مقتدای شهیدان است. همان قطعه «زمینی» که «زمانی» غوغاهایی را شاهد بوده و مقطعی تازه در تاریخ پیشینیان و پسینیان را باز آفریده و هنوز هم که هنوز است وقتی دقت می کنی می توانی صدای العطش اطفال و اولادی از ذُریه های خاتم انبیا و خاندان آل عبا را از خاک خونین و هوای غمگینش بخوبی بشنوی!

-من نمی دانم، اما نوشته اند و حتما درست هم گفته اند که زینب جانِ امیرمؤمنان و نور دیده ی زهرای آسمانیان و زمینیان، امّ ابیهای پیام آور خدای سبحان و خواهری از جمع معصومان، «شب» و «روزها»ی جانسوزی را اینجا گذرانیده، بلاهای سختی را تحمل نموده، شعله های آتش افتاده به دامن بچه ها و خیمه ها را شاهد بوده و داغ برادر، فرزند و نورهای دیده را بدوش کشیده است.

-«تَلّ زینبیه» دقیقا تا خیمه های بر پا شده برای لشگر کم تعداد حسینیان و قتلگاه یارانِ سر و جان سپرده به سالار شهیدان چندان فاصله ای با هم ندارند. از وقتی سپاه «سیه رویِ» ابن زیاد، تحریم و محاصره ی همه جانبه را بر جگرگوشه های رسول خدا آغاز، آنان را از آب شریعه محروم، امیران و فرماندهان را بست به تیر، نیزه و کمان تا هنگامه ی یتیمیِ کودکان بیگناه و اسیری آنان، چندان زمان زیادی نگذشت، برای زینب اما سال ها بطول انجامید. زمزمه ی حزینِ خواهر با پیکر اِربا اِربای برادر گواهی آشکار بر سختی های بدوش کشیده از عاشورا تا اربعینِ آن تَک بانوی عشق و ایمان است!

-بگذار صریح تر بگویم و اعتراف کنم آنچه تا حالا در نوشته ها و روایت ها دیده و خوانده ام با چیزی که امشب در سراسر این نقطه از محل نزول فرشتگان و پرواز عاشورائیان تجربه و احساس می کنم و با چشم و جان می بینم! تفاوت دارد از زمین تا آسمان!. آخر مگر می توان تصویر و تصور کرد «حال» خانمی زاده شده و پرورش یافته در دامن مطهر تنها اولا دختر پیام آور وحی را، با تحمیل این همه مصیبت، تحمل داغ های سنگینِ مانده بر جگر و جفاهای بیشمار آل های ملعون امیه و هجومات صفوف سپاه پیشانی پینه بسته از فرط سجده بر بُت های هوای نفس، «شمر» ابن «ذی الجوشن»های آمده با شمشیر آخته و آتش های افتاده بر خیمه های «آل الله» را آیا!؟ یک خواهر و این همه مشکل، یک برادر و آن همه قاتل!..

زینب جان!:

-اِی کوه صبرِ بر مصیبتِ فرزندان، پشت و پناه یتیمان و قوت قلب یاران و مظلومان!

-و اِی تنهاترین سردار برای باقیماندگان پس از بدوش گرفتن ماموریت حفاظت از ناموس سید الانبیا و همراز کودکان و نورسیدگان.

-و اِی همراز، همنشین و‌ همسفر سجاد و زین العباد امامان.

..ما را ببخش، پس از گذشت این همه دوران جایی نشسته ام الان که «امت» جدت، دُردانه های خاتمِ رسولانِ ادیان و علت خلقت زمین و آسمان را «نامردانه» و «ناسپاسانه» آنگونه مورد اذیت و آزار قرار دادند!، به اسیری تان بردند، دخترکان را سیلی زدند و اشک تنهایی را بر گونه های همچون ماهِ خردسالان تان را جاری ساختند.

خیلی خوب می دانم، امروز نیز اگر اَمثال من «نتوانند» و یا «نخواهند» فریادهای آتشین و نهیب های آهنین شما بر بنی امیه و فرزندان ناخلف شان را آنگونه که باید به جهان برسانند و‌ زمینه ساز ظهور یگانه ی دوران، مهدی جانِ باقیمانده از نسل وارثان زمین و آسمان نشوند، قطعا در شرکِ مشرکان، نفاق منافقان و نفوذیانِ وادی یهودیان شریک خواهیم بود.

تقدیم به روح رسول پاکان، سیدالشهدای جهانیان، زینب جان دخت فاطمه و منتخب آسمانیان و همه ی شهدا و مبارزان خط ولایت و امامت، از صدر اسلام تا زمان خمینی(ره) و خامنه ای حفظه الله، بویژه سرداران، فرماندهان، امیران، بسیجیان و جان دادگان به راه دین خدای سبحان، می خوانیم از عمقِ جان، یک حمد و سوره همراه با ۱۰ صلوات بر محمد امین و آل طاهر و طیب شان!

۱/آذر ماه/۱۴۰۴
۱/جمادی الثانی/۱۴۴۷
کربلا، تَلّ زینبیه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • ×