» گوناگون » مقالات » به بهانه پرواز شهید زنده‌ای دیگر
مقالات
کد خبر:38564 | ۱۷ دی ۱۴۰۳ ساعت ۱۸:۱۹

به بهانه پرواز شهید زنده‌ای دیگر

پرتو جنوب

به قلم عبدالحسین پیروان- معلم رزمنده

با سید کاظم بورنجانی( جانباز ۷۰ درصد قطع نخاع ) در یک کلاس و پس از پایان جنگ و تشکیل مدارس ایثارگران مدتی به عنوان معلم در خدمت عزیزان ایثارگر دوران جنگ و جبهه بودم.
این مأموریت هم مثل همه فعالیت‌های دوره جنگ دلچسب بود و دشوار. در میانه این مأموریت درس دادن به دو جانباز سترگ، خاطراتی خاص بر جا گذاشته است. یکی کاظم بورنجانی که به اصطلاحِ آن وقت‌ها قطع نخاع بود و دیگری پیرآلو- جانباز نابینا از هر دو چشم!

تقریباً دو ترم مسؤلیت آموزش ریاضیات به هر دو عزیز را داشتم. با کاظم بورنجانی کار کمی ساده‌تر بود چرا که هم چشم داشت و هم دست‌هایش تا حدودی کارآمد بود. همیشه آماده و مشتاق حاضر می‌شد و همین مرا در آموزش پرتلاش‌تر و جدی‌تر می‌کرد. جالب‌تر اما آن‌که عجیب ذوق نوشتن داشت. خودکار را بین انگشتانش می‌گذاشت و اصرار داشت که بنویسد و حل کند!

گاهی بخاطر تمرکز روی فرایندهای یاددهی و یادگیری، حساب زمان از دستم می‌رفت و کاظم با آرامش و بزرگواری و شوخ‌طبعی می‌گفت: معلم! زنگ تفریح نشده؟ و من تازه می‌فهمیدم که یک ایثارگر نخاعی را خسته کرده‌ام.‌ با یک پوزش کوتاه سعی می‌کردم سر و ته داستان را به هم آورم اما کاظم حرفه‌ای تر از این‌ها بود و می‌خندید: معلم! بعد از چایی دوباره ادامه می‌دیم.
شوق و ذوق یادگیری و تلاش برای رشد و حرکت رو به جلو با آن وضعیت جسمانی تنها یکی از آموخته‌هایی بود که از او به یادگار دارم.
گاهی هم بلافاصله پیش از شروع کلاس می‌گفت: امروز رفتم تمرین پرتاب وزنه! خیلی خسته‌م! می‌شه کمتر درس بدین؟ و من رعایت حال معلمم را می‌کردم! معلمی که به من آموخت؛ آموختن هرگز منوط به هیچ زمان و مکان و شرایطی نیست.
او صبوری – تلاش – سخت کوشی – و لبخند در اوج درد را به من آموخت.
او آموزگار خوبی بود بی ریا و بی توقع – صاف و صادق پرواز کرد.

یادش گرامی و روح بلندش شاد!

دی ماه ۱۴۰۳ خورشیدی

  • ×