وقتی گذشت و صداقت برخی مربیان فوتبال، جای خود را به خودخواهی و دروغگویی می دهد
محسن بابادی- کارشناس ورزشی پرتو جنوب
خودخواهی و دروغگویی، از صفات بسیار زشت و نکوهیده است. خصوصا اگر از جانب افرادی باشد که مدعی پاکی، خوبی و آموزش اصول اخلاقی و انسانی به دیگران هستند.
در بحث و مقوله زندگی ساز فوتبال، خصوصا فوتبال پایه که مربیان الگوی تمام عیار بازیکنان محسوب می شوند، گذشت و صداقت گفتار و رفتار بسیار مهم بوده و نقش مهمی در شکل گیری شخصیت کودکان، نونهالان و نوجوانان دارد. یک مربی دروغگو که با انواع حیله و کلک هنگام بستن تیم، تمرینات، مسابقات و دیگر موارد با آنها رفتار کند، بدون تردید شخصیت خوب و قابل اعتمادی از خود نزد بازیکنان نمی سازد.
برخی مربیان پا را از امورات ساده ای همچون تمرینات و مسابقات فراتر گذاشته و با بی انصافی هرچه تمام تر، سبب هرز رفتن استعداد ها، ممانعت عمدی از پیشرفت بازیکنان و پایان عمر فوتبالی آن ها می شوند. چه بسا بازیکنان خوب و باکیفیتی در رده های مختلفی از نونهالان تا امید در مسابقات دوستانه و رسمی مقابل تیم های مطرح درخشیده اند و مربیان آن تیم های باشگاهی به رسم ادب و رعایت اصول اخلاقی فوتبال، موضوع را تنها با مربیان بازیکنان یاد شده در میان گذاشته اند که در صورت تمایل باشگاه و بازیکن، در مسابقات لیگ های مختلف کشوری از آن ها در تیم های خود استفاده نمایند.
این در حالی است که در بسیاری از موارد، مربیان خودخواه یاد شده که غالبا تیم هایشان در سطوح پایینی قرار دارد، خودسرانه به جای بازیکن و خانواده وی تصمیم گرفته و جواب منفی به آن پیشنهادات خوب می دهند و هیچ گاه نیز به بازیکنان نمی گویند که چنین مسأله ای رخ داده یا اگر هم بازیکنان بعد ها و چه بسا سالیان بعد که دیگر کار از کار گذشته به طور اتفاقی متوجه این موضوع شوند، مربی، خود را توجیه نموده و می گوید بهترین تصمیم را برایت گرفتم و اگر به آن تیم می رفتی، چنین و چنان می شد تا شاید این گونه روی عمل زشت خود سرپوش بگذارد. اما دیگر دیر شده و آن استعداد ها حسرت می خورند چرا مربی ای که به وی همچون والدینشان علاقه و اعتماد داشته و برای موفقیت وی و تیمش از درس، وقت، سلامت و همه چیزشان در سرما و گرما گذشتند، چگونه این طور بی شرمانه و وقیحانه با سرنوشت آنها بازی کرده و اگر به آنها یا خانواده شان می گفت، چه بسا اکنون سرنوشتشان جور دیگری رقم می خورد و پیشرفت خوبی در فوتبال کرده بودند.
پس بازیکنان یاد شده نفرت از چنین اشخاصی و حتی فوتبال تمام وجودشان را فرا گرفته و البته دیگر نمی توانند کاری هم از پیش ببرند. چرا که دیگر نمی توان زمان گذشته را بازگرداند و آن مربی، شانس دیده شدن و موفقیت را برای همیشه از آنان گرفته است.
پس مربیان، خصوصا آن عزیزانی که تازه پای به عرصه مربیگری می گذارند و احتمالا خود نیز در زمان بازیگری درگیر چنین مسایلی بوده اند، بایست بیشتر دقت کنند و وجدان و انصاف خود را ملاک عمل قرار دهند که هدف نهایی از تمامی این تمرینات، مسابقات و کلا فوتبال، رشد و پیشرفت استعدادهاست است تا روزی به خود ببالند که فلان بازیکن دست پرورده و شاگرد آن ها بوده است. بایست بدانند و آگاه باشند که شانس درب منزل هر فرد را تنها یک بار می زند و چه بسا با یک خودخواهی و تصمیم نادرست، سبب نابودی استعداد ها بشوند.
مربیان رده پایه، بایست این نکته را آویزه گوششان کنند که نتیجه گرایی و کسب پیروزی در مسابقات دوستانه، فستیوال ها و حتی مسابقات رسمی شهری و استانی به هر قیمتی، به خودی خود موفقیت محسوب نمی شود. بلکه موفقیت اصلی، آینده نگری جهت پیشرفت بازیکنان به عنوان سرمایه های ورزش مملکت و دسترنج آن مربیان خواهد بود.
اگر یک مربی واقعا بادانش و کاربلد باشد، هر شخص غیرفوتبالی هم که از کنار زمین تمرینات و بازی تیمش را ببیند، متوجه خواهد شد چند مرده حلاج است و بار فنی وی در چه حدی است. نه اینکه بخواهد بخاطر خودنمایی و نشان دادن توانایی خود به دیگر مربیان یا کم نیاوردن مقابل آن ها و گرفتن نتایج خوب، بازیکنان را درگیر زندانی به اسم تیمش کند و آن ها را مورد استثمار قرار دهد تا ثابت کند من هم مربی خوب و توانمندی هستم.
قطعا تمامی اهالی فوتبال به ویژه مربیان و هیات فوتبال آن شهر یا استان، بهتر از خودش از توانایی هایش مطلع بوده و نیازی نیست با این رفتار های سخیف و عدم موافقت با انتقال بازیکنان به تیم های مطرح تر، تلاش کند خودی نشان دهد.
چنین افرادی بهتر است به جای پرداختن به این مسایل، روی بهبود شیوه تمرینات بدنی، تکنیکی، تاکتیکی و دیگر کیفیت و کمیت های لازم تمرکز نموده تا بتوانند بازیکنان بهتر و کاملتری پرورش دهند نه اینکه سد راه پیشرفت فرزندان مردم شوند.