همیشه گمشده ای دارم
شب است و خرمنی از آتش شکفته در دل خونبارم هزار دشت سمندر بین! که سر کشیده ز گفتارم هزار ناله آتشگون، کشیده ام به رگ مضمون چو لاله دامن و دل پر خون، ز بس که داغ نهان دارم در این گذار شب مرموز، ز داغ حادثه ها هر روز گران غمی است مرا جانسوز، که نه فلک نکشد بارم نمی ز باده آگاهی، نمی دهم به خم شاهی ز رنگ و بوی تعلق […]