افتخار
نیره محمودی راد- لارستان درختان سربرافراشته ی نارون سرتاسر خیابان را زیر چتر رنگارنگ خود پوشانده بودند. نسیم صبح پاییزی لرزه بر شاخ و برگ درختان می انداخت و گاه چند برگی زرد و خشک از بلندای نارونی، آرام و بی صدا بر زمین می افتاد و در میان انبوه برگ های خزان زده گم می شد. پاکبان محله را هفته ای سه بار می دیدم. صدای خش خش جارویش روی سنگفرش پیاده رو به […]