چشم مانده به در
در من دو چشم مانده به در گریه میکند بعد از تو صبح و شام و سحر گریه میکند رفتی و تکه تکه شدم: من، تنم، دلم در ماتم تو چند نفر گریه میکند اینجا درختها همه خشکید بعد تو باور نمیکنی که تبر گریه میکند در کولهبار من غم غربت نهفته است تبعیدیام که قبل سفر گریه میکند «سالی گذشت و باغ دلم برگ و بر نداشت» این باغبان بدون ثمر گریه میکند من […]