سفرنامه کازرون، شهر رویاهای کودکی!
به قلم: دکتر محمود دهقانی هنگامی که آفتاب همچون تشت طلا در واپسین رمق روز می رفت تا در پشت کوه بورکی پنهان و چتر شب باز شود، مادرم به من مژده داد که فردا پدرت برای خرید عید نوروز، به کازرون می رود و تصمیم دارد تو را همراه خودش ببرد و از کازرون به فامور و شاپور و چنارشاهیجان هم سر می زند و می توانی در بازار کازرون کت و شلوار نو […]