شرمنده پدرم هستم
نویسنده: کارمند رتبه ۱۶ شیرین سلیمان حشمتی – مشاور کلانتری ۲۳ گلدشت شیراز عمق نگاهش طوری بود که مطمئن بودم دلش شکست، همان لحظه خودم را سرزنش کردم، پدرم چیزی نگفت، ولی همیشه شرمنده اش هستم. ماجرای من از اینجا شروع شد که در محیط دانشگاه دوستی داشتم که تنهایی منو پر می کرد ولی اهل مصرف سیگار بود. از رفاقت با آن فرد لذت می بردم و می خواستم با او همراهی کنم و […]