قصه طلاقهایی که زود اتفاق میافتد
از همان ۱۶ سالگیام که خواستگار بازی شروع شد مادرم میگفت: «خوشبختی آدمها دست خداست.» وقتی نعیمه از مهدی طلاق گرفت دیدم راست میگوید. از صبح که پسرکم دل و روده کشو را بیرون ریخته و چشمم به آن کاغذ گردالی توی دستش افتاده یک حالی شدهام. توی دلم یک کاسه سفالی کوچک گذاشتهاند که هر از گاهی یک قطره از سقف نم خورده قلبم تلپی میافتد صدا میکند. به خودم که میآیم کاغذ مچاله […]