بارانه ۳
تو سوء تفاهم قصه ای پروانه می پرد و بلور می تند تنهایی مان روی شمعدان فردا سه بار زنگ زدم بزرگیت با زنبیل رفته بودی چقدر نگرانم هرگز بیایی من باشم و تو بلندای کاج چند فردا در امروزمان حل می شود برای شمع خواب می ریزد مثل شیرینی عروسی تا دیده باشم ات رفته ای نمی پذیرندم در مدرسه کولی ها و حالا ده سال کوچک تر بچینی انار از دستانم انگشتانم تر […]