» فرهنگی هنری » روستای “عامو مش حسن” ایرانی است با مقیاسی کوچکتر
فرهنگی هنری - مقالات
کد خبر:38944 | ۲۶ دی ۱۴۰۳ ساعت ۱۲:۱۷

روستای “عامو مش حسن” ایرانی است با مقیاسی کوچکتر

پرتو جنوب

به قلم: کاظم دشمه

در اولین سال های ورود رادیو به ایران، “عامومش حسن” از اهالی یکی از روستاهای دورافتاده جنوب هنگامی که علاقه مردم روستایش به سخنرانی ها و ترانه های رادیوی یک غریبه را می بیند، همه دار و ندارش را می دهد و آن رادیو را می خرد.

او هر روز در حالی که تعدای از کودکان، نوجوانان و بزرگان روستا جمع می شدند با کمال افتخار رادیویش را روشن می کرد و آن را در حیاط خانه، پشت بام و یا بر روی دیوار می گذاشت، صدایش را هم بلند می کرد تا همه علاقه مندان در هر کجای روستا که هستند، صدایش را بشنوند.
مردم روستا نیز واقعا از شنیدن صدای رادیو و ترانه های بومی محلی اش لذت می بردند.

خصوصا ترانه ای بسیار شاد به زبان کردی با صدای دلنشین هنرمندی به نام “حسن زیرک” از رادیو کرمانشاه پخش می شد که در میان اهالی روستا، طرفداران فراوانی داشت و با علاقه فراوان برای شنیدن آن لحظه شماری می کردند.
این ترانه آنقدر مشهور شده بود که مردم روستا حتی نام “عامو مش حسن” را هم حسن زیرک صدا می زدند.

“عامومش حسن” در روزهای اول از شنیدن این نام خوشحال می شد، چون آن را فقط یک طنز و شوخی زودگذر تلقی می کرد که به واسطه آن می تواند لحظاتی، گل لبخند را بر لبان اهالی روستا شکوفا کند.

اما چند روزی که گذشت متوجه شد که این عنوان “حسن زیرک” از مرحله طنز و شوخی بسیار فراتر رفته و رنگ و بوی تمسخر و دشنام به خود گرفته است.

لذا “عامومش حسن” تصمیم گرفت که نارضایتی خودش از این نامگذاری را به اهالی روستا اعلام نماید.

اما مردم روستا و خصوصا نوجوانان که تازه فهمیده بودند حرف های آنها اثر منفی خود را گذاشته است، بنابر این هر با شدت بیشتر و به صورت دسته جمعی او را “حسن زیرک” صدا می زدند.
“عامومش حسن” بیچاره از خانه که پایش را بیرون می گذاشت هر کسی که او را می دید با صدای بلند فریاد می زد: “حسن زیرک، حسن زیرک،…”

“عامومش حسن” برای آبیاری نخل ها و مرکباتش به درون باعَ هم که می رفت گروهی از کودکان و نوجوانان به دنبالش می رفتند و فقط برای اینکه بر روی اعصابش راه بروند و ناراحتش کنند دسته جمعی با صدای بلند فریاد می زدند: “حسن زیرک، حسن زیرک،….”

عامومش حسن به جز غصه خوردن، ناراحت شدن و دندان رو جگر گذاشتن چاره ای نداشت.

بزرگان روستا نه تنها کوچکترها را از این رفتار ناپسند برحذر نمی داشتند بلکه چندتایی از آنها نیز با صدای بلندتری “عامومش حسن” را، “حسن زیرک” صدا می زدند، و در جان به لب کردن این انسان محترم، گوی سبقت را از کودکان و نوجوانان ربوده بودند.

“عامومش حسن” که قلبش لبریز از غم و غصه شده و بسیار دق کرده بود و واقعا هیچ چاره ای نداشت، بنابراین برای رهایی از کم لطفی و تمسخر هموطنانش برای مدتی از آن روستا رفت و در سرزمینی دوردست سکنی گزید تا شاید همولایتی هایش دست از سر او بردارند.

بعد از چندین ماه دوری از منطقه، “عامومش حسن” که فکر می کرد دیگر آبها از آسیاب افتاده و همه چیز به فراموشی سپرده شده دوباره به روستای خودش بازگشت.
اما هنوز خستگی سفر در تنش بود که فهمید دوباره همان آش است و همان کاسه.
دوباره کودکان، نوجوانان و حتی بزرگترها دسته جمعی شعار می دادند: “حسن زیرک؛ حسن زیرک….”
آخر او گناه بزرگی مرتکب شده بود. مانند یک انسان روشنفکر و باسواد بدون هیچ چشمداشتی در آگاهی بخشی، بالندگی و ارتقای فرهنگ روستایش تلاش کرده و برای مدتی با پخش آهنگ های شاد بومی محلی، مردم روستایش را شاد و خوشحال کرده بود. همچنین برای کودکان و نوجوانان یک سرگرمی سالم ایجاد کرده بود. واقعا هم حقش بود!!!
در هر صورت مردم روستا آنقدر نیش و کنایه زدند و آنقدر “حسن زیرک، حسن زیرک” گفتند تا اینگه دق مرگ شد و در روزی از روزها روح لطیفش آسمانی شد.
طبق گفته یکی از بزرگان، “در ایران اگر بخواهی خدمت کنی، دودمانت را بر باد می دهند و اگر بخواهی پیشرفت و ترقی داشته باشی، باید در خرابی کشور تلاش کنی”.

همچنین یکی از جامعه شناسان می گوید: “اگر می خواهی بدانی در سطح کلان کشور ما چه می گذرد، کافی است به روستای خودت نگاهی داشته باشی!!!”

از آغاز تاریخ تاکنون در کشور ما نیز “حسن زیرک” های فراوانی بوده اند که قصد خدمت به جامعه داشته اند اما دودمانشان بر باد رفته است.
از بوزرجمهر در ایران باستان تا قائم مقام فراهانی، امیرکبیر، دکتر مصدق و… مردانی بوده اند که با کوشش و تلاش خود همواره در آرزوی پیشرفت و توسعه ایران بوده اند، اما جامعه ایرانی با آنها برخورد دیگری داشته است.
محمد خاتمی که با نظریه “گفتگوی تمدن ها” در سطح بین الملل مایه فخر و مباهات ایران شد، اکنون در همه رسانه های ایران ممنوع التصویر است.
حسن روحانی و دکتر ظریف را خائن، منافق، دشمن و…. می نامند، زیرا آنها با توافق برجام و برداشتن تحریم ها، فقط برای چند سال چرخ های زندگی مردم را به گردش در آوردند.
و….
در هر صورت روستای “عامومش حسن” نمونه کوچکی از جامعه ایران بزرگ است.

کاظم دشمه(قره میرشاملو)
دیماه سرد ۱۴۰۳

  • ×