» گوناگون » خانه خاص » دوراهی
خانه خاص - مقالات
کد خبر:42881 | ۴ فروردین ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۲۱

دوراهی

پرتو جنوب

نویسنده نرجس اسدی- مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری ۱۱ زند شیراز

 

هنوز چند وقتی از نامزدی ام با محمد نگذشته بود که فهمیدم او معتاد به شیشه است، به همین خاطر می خواستم نامزدی ام را با او به هم بزنم.

دو سال پیش “محمد” به خواستگاری‌ام آمد و با جواب مثبت خانواده‌ام با هم نامزد کردیم. اما بعد از مدتی متوجه شدم که به شیشه اعتیاد دارد. از همان اول می‌خواستم نامزدی ام را با او به هم بزنم که با اصرار او و گریه ها و التماس هایش قرار شد به او مهلت بدهم، تا اعتیادش را ترک کند. اما هر چه قدر زمان می گذشت، هیچ اثری از ترک کردنش نبود و وابستگی محمد هم به من هر روز زیادتر می شد و من هم خیلی از این وضعیت می ترسیدم.

دو روز قبل، پیامی با این محتوا به دستم آمد حالم بده، (شیشه ندارم).  متوجه شدم که پیام را اشتباهی برای من ارسال کرده است، بلافاصله با “محمد” تماس گرفتم و به تندی با او صحبت کردم و از او خواستم که برای همیشه مرا فراموش کند، اما بیچاره التماسم کرد و گفت به خدا بار آخرم بود، دیگر به سراغش نمی روم و بعد تهدید کرد که اگر از او جدا شوم ، خودش را می کشد. من هم حرفش را جدی نگرفتم و گوشی را قطع کردم.

حرف‌های محمد تمام شب و روز در گوشم می‌پیچید، نه می‌توانستم بخوابم و نه غذا بخورم. نمی دانستم باید چه کار کنم. مدام این حرفش درگوشم بود که اگر از من جدا شوی، من خودم را می‌کشم. کم کم داشتم نگران می شدم و فکر اینکه نکند بلایی به سرش آورده باشد، مثل خوره به جانم افتاده بود.

بالاخره نتوانستم طاقت بیاورم، با او تماس گرفتم، اما جواب نداد. دلم خیلی شور می‌زد، به در خانه اش رفتم و هر چه زنگ زدم کسی جواب نداد. پیش برادرش “مهدی” رفتم و ماجرا را به او گفتم او هم چند بار به گوشی “محمد” زنگ زد، اما کسی جوابگو نبود .

چون “مهدی” کلید داشت با او به درب منزلش رفتیم و درب را باز کردیم. همه جا ساکت بود، محمد را چند بار صدا زدم اما جوابی نشنیدم، تا اینکه یک دفعه “مهدی” مرا صدا زد که بیا “محمد” اینجاست، او وسط پذیرایی به شکم افتاد بود و یک چاقو در کنارش بود.

وقتی او را برگرداندیم، خون همه جا را فرا گرفته بود. رگ دست خود را با چاقویی که کنارش افتاده بود زده بود، او را سریع به بیمارستان رساندیم و خوشبختانه نجات پیدا کرد.

اکنون نمی دانم چه کار کنم. او اراده ای برای ترک ندارد و همیشه مرا تهدید می کند که اگر نامزدی را به هم بزنی، خودم را می کشم. مطمئنم او این کار را می کند. واقعا نمی دانم چکار کنم و بر سر دو راهی قرار گرفته ام. لطفا کمکم کنید.

تجزیه و تحلیل:

تقریبا همه آسیب شناسان معتقدند که اعتیاد یک نوع بیماری است و معتاد فرد بیماری است که برای درمان نیازمند همراهی و کمک و مراقبت همه اعضای خانواده به خصوص همسر خود است. خانواده ها به خصوص همسران افراد معتاد باید این واقعیت را بپذیرند که ترک اعتیاد به دلیل وابستگی روانی که در فرد ایجاد می کند، بسیار سخت است. البته باید اذعان داشت که اعتیاد به شیشه با اثرات مخربی که بر مغز انسان وارد می‌کند و فرد مصرف کننده دچار افسردگی و اضطراب می شود، بسیار سخت تر از هر ماده دیگری است و نیازمند زمان بیشتر و مراقبت های تخصصی تر است.

ترک کردن، قهر، طرد از خانواده و محیط کار و رها شدن افراد معتاد در اجتماع، کاری اشتباه و بسیار خطرناک و مضر برای امنیت وآرامش جامعه است، اعضای خانواده، همسران و فرزندان و کسانی که یک مصرف کننده آنها را دوست دارد، می‌توانند با استفاده از نفوذ خود زمینه درمان او را فراهم کنند و نه تنها یک فرد را از دام اعتیاد نجات دهند، بلکه جامعه را از خطراتی که ممکن است بر اثر توهمات و خشونت های ناشی از مصرف مواد تهدید کند، مصون دارند.

دیدگاهتان را بنویسید

  • ×