چند شعر کوتاه از کتاب «آفتابگردان ها هم خدایی دارند»
۱ لعنت بر دهانی که بی موقع هم باز نشد بگوید دوستت دارم ۲ ترکش این همه بچه بازی برای چیست مثل تیر نامرد حرفت را مردانه بزن ۳ نای صحبتم نیست و تنم گوشه گوشه اش تیر می کشد شبیه ایران که از درد دو قرن سکوت کرده بود ۴ قرارمان چهارشنبه عصرها پای همان نیمکت همیشگی تو غزل غزل باران می شوی من لب هایت را رباعی می کشم […]