ادبیات

ادبیات

عروس باهار

1402-12-27

«عروس باهار» چه قشنگن روی کُه صبا که افتو میزنه آ نسیم پامشه اَ خو روعلفا دو میزنه رو گلیم دُختر صحرا میشینه عروسِ باهار تو دومن سوز قباش نقش گلوی نو میزنه پویِ حوضِ سوز بیدمِشک و بالوی دَشت ِبُخنگ پرپرونک میا ملاق رو خوشه ی جو میزنه عامو نوروز هنووم مثلِ قدیما توی باغ وا گلوی سرخ ِدنک لو روی بَهلو میزنه تو هووی باهارِ آخرک سر چشمه ی ساسون بید مجنون دُزکی […]

ادبیات

دل دیوار

1402-12-20

همه چیز از دل دیوار آغاز می‌شود من باور ندارم کوه ها از دل دیوارها خبر داشته باشند یا دیوارها پشت در پشت به کوه ها برسند … او طاقت نداشت دیوارها دلشان را لای پیچک ها سبز کنند … تو دستهایت را از سر راه نیاورده ای که کوتاه بیایند و از سنگ کوه بسازند وُ از کوه یک مشت صدا که … که کلاغ ها… محمد صفائی ***   – برای معرفی و […]

ادبیات

گردشگران دره ساسانی «تنگ جیز» دشت خشت کازرون

1402-12-13

به قلم: دکتر محمود دهقانی با سرازیر شدن گردشگران به « تنگ جیز» جای خوشگذرانی شاهزاده های ساسانی در دشت خشت کازرون استان پارس، جا دارد میراث فرهنگی، شهرداری کُنارتخته و شهرداری خشت نکته هایی را یادآور شوند و در رسانه ها بازتاب دهند تا این برجا مانده های نیاکانی آسیب نبینند. اکنون که با فرارسیدن بهار و نوروز گفتگو از گردشگری است باید گفت مردم ایران از دیر باز مردمی شادی طلب و خوشگذران […]

ادبیات

جوانه های نو

1402-12-08

خویشتن خویش را بند زدم برای تو کوچه به کوچه ره به ره نشسته‌ام برای تو بخواه یا نخواه تو دوباره بسته‌ام خودم بگو در این سرای خود چگونه دیده‌ای مرا؟ بگو چگونه‌‌ام که تو مرا رهانده‌ای ز خود بگو بگو بگو بگو خموش گشته‌ای چرا؟ تنم به هر صدای تو جوانه‌های نو زند بخوان دوباره نو به نو مرا به خود مرا به خود محمدمهدی اسدزاده   ***   – برای معرفی و نقد […]

آرشیو ادبیات

چند سروده کوتاه

1402-11-30

کوتاه سروده هایی از محسن اسماعیلی کوپایی- اصفهان   هوای دل من شبیه لبت گرم شبیه گل خنده ات مست شبیه نگاهت شرابی است تو هر جا که باشی هوایش بهاری است!! ۲ کاش باران ببارد جان من تشنه ی آسمان است کاش همراه باران عشق انسان به انسان ببارد!! 3 اسب می رود جاده می رود غم کنار من پیاده می رود!! ۴ آخرین کلام را شمع گفت و چشم روی هم گذاشت عشق […]

آرشیو ادبیات

“افیون” اثر مفهومی از فریدالله ادیب آیین

1402-11-15

نقاشی “مقام افیون” اثری است که به وسیلهٔ ادیب آیین ساخته شده و ارتباطی عمیق با فضای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی افغانستان دارد این نقاشی با استفاده از عناصر هنری و نمادها، پیام‌های چندگانه‌ای را به بیننده انتقال می‌دهد. نقاشی “مقام افیون” به وضوح به شکلی تصویری از ارتباط میان مواد مخدر، مافیا، و تأثیرات منفی آن‌ها بر جوامع اشاره می‌کند با ترکیب پرتره حیوانی و طبیعت خشک، این اثر به شیوه‌ای خلاقانه، واقعیت‌های زندگی […]

آرشیو ادبیات

شعری از زنده یاد نجمه زارع

1402-11-08

خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد نخواست او به من خسته – بی گمان – برسد شکنجه بیشتر از این؟ که پیش چشم خودت کسی که سهم تو باشد، به دیگران برسد چه می کنی؟ اگر او را که خواستی یک عمر به راحتی کسی از راه ناگهان برسد… رها کنی، برود، از دلت جدا باشد به آن که دوست ترش داشته، به آن برسد رها کنی، بروند و دو تا پرنده شوند خبر […]

آرشیو ادبیات

شعر سپید؛ “بغضی در حنجره”

1402-11-01

بغضی در حنجره لحظه ای هم رهایم نمی کند بغضی که در حنجره ست به ژاله ای که سرازیر روی گونه عطری ز بوی یاس و نرگس می دهد اشک حسرت وقتی که هدف می گیرد و قلبی به تکرار جداره سینه را مانند مرمی سوراخ می کند روزگار برای گرفتن نفس… جان… وای… زود… دیر می شود درون سرابی گنجه ای سر به مُهر قلب را می گویم کدام صندوقچه را بگردم؟ تا روح […]

آرشیو ادبیات

معرفی کتاب “کُنارتخته و میراث تنگ جیز ساسانیان”

1402-10-24

به قلم: نیره محمودی راد   کتاب “کُنارتخته و میراث تنگ جیز ساسانیان دشت خشت کازرون” نوشته ی دکتر محمود دهقانی در گستره ی تاریخ معماری و آثار باستانی به چاپ رسید. در این کتاب پیوند روزگار باستان تا زند و قاجار بررسی شده است. از ساختمان های آب انبار و کاروانسراهای کُنارتخته و کمارج دوره صفوی و برجا مانده های دوره ساسانیان پرده بر می دارد. نویسنده با قلمی شیوا و روان در باره […]

آرشیو ادبیات

نامه ای به سیدعلی صالحی

1402-10-17

سلام سید … کاش درخت می‌توانست بپرد … کبوتر سبز شود … و باران وقت خندیدن دستش بر دهان نباشد ! سلام سید … کاش سنگ حرف آخر آدمی نبود … و کوه و کوه و کوه ها پُشت شان به آفتاب ، گرم نبود ! کاش شاخه ها دست شان باز بود دلها کبوتر ! و حضرت ماه حوالی جنوب دست به عصا نبود … __________________ محمدصفائی آذر هفتکل هزار و چهارصد و دو […]

آرشیو ادبیات

شعری از زنده یاد حسن حاتمی

1402-10-10

«گل سرخ تنت» گل سرخ تنت آیینه ی جمعیت را سرشار کرد و شاخه خیابان را پر بار * هم بدانگونه که تو چون برگی بر خاک افتادی از گلدسته های مسجد آدینه شکوفه های دعا فرو می ریخت و کبوتران که در تلاطم آیینه آواز گمشده خود را باز می گشتند پرواز خود را از سر گرفتند * هیچ خورشیدی بدینگونه مزرعه ای را ننواخت که تو با گل سرخ تنت سپیده دم را […]

آرشیو ادبیات

افتخار

1402-09-27

نیره محمودی راد- لارستان درختان سربرافراشته ی نارون سرتاسر خیابان را زیر چتر رنگارنگ خود پوشانده بودند. نسیم صبح پاییزی لرزه بر شاخ و برگ درختان می انداخت و گاه چند برگی زرد و خشک از بلندای نارونی، آرام و بی صدا بر زمین می افتاد و در میان انبوه برگ های خزان زده گم می شد. پاکبان محله را هفته ای سه بار می دیدم. صدای خش خش جارویش روی سنگفرش پیاده رو به […]

×