دلایل درجا زدن تیم فوتبال نفت مسجدسلیمان
به قلم: محسن بابادی – کارشناس ورزشی پرتو جنوب
سالها مردم خوزستان خصوصا شهر های مسجدسلیمان، لالی، اندیکا، هفتگل و… در این اندیشه بودند فوتبال شهر اولین ها که زمانی در کشور حرف های زیادی برای گفتن داشت، چرا چند دهه در سکوتی مرگبار فرو رفته تا اینکه قریب به دو دهه قبل، پس از واگذاری امتیاز و صعود نفت مسجدسلیمان به لیگ برتر، آرزوی مردم این خطه که روزگاری پر امکانات ترین منطقه در خاورمیانه بودند برآورده شد. اما هیچ گاه این احتمال را نمی دادند که در پی بی توجهی مسولین این شهر و چند دستگی، اختلافات، لج و لجبازی های قومی و طایفه ای و عدم اتحاد میان متولیان امر، این تیم همیشه ته جدولی و در آستانه سقوط به لیگ پایین تر باشد.
شاید خیلی اوقات با دیدن حقارت تیم نفت، از تحقق رویای خود پشیمان شده و خود را لعنت می کردند و می گفتند تیمی که بخواهد این گونه آبروی فوتبال مسجدسلیمان و خوزستان را ببرد، بهتر است اصلا وجود نداشته نباشد و منحل شود. همان مردمی که بیش از یکصد سال پیش زمین فوتبال داشته اند، اکنون دیگر تحمل این خواری و خفت تیم محبوبشان را نداشتند.
البته چند سال پیش این تیم از نظر مدیریتی عملکرد بهتری داشت و شرایط نفتی ها در زمان سرمربیگری تارتار در لیگ و جام حذفی، دوران درخشان آنها محسوب می شد. اما افسوس تداوم نیافت و تغییرات مکرر مدیریتی و کادر فنی، بزرگترین ضربه را به این تیم زد. هیچ کدام از نمایندگان شهر نیز اقدام موثر و مفیدی جهت استقلال از وزارت نفت یا واگذاری این تیم به بخش خصوصی انجام ندادند. چه بسیار سرمایه داران مسجدسلیمانی و خوزستانی داخل و خارج کشور آماده تحویل گرفتن تیم و مدیریت آن به بهترین شکل ممکن بودند، اما هیچ کس صدای آن ها را نشنید و پیگیر این موضوع نشد و اهمیت آن را نیز درک نکرد. چون یا این کاره نبودند یا اشخاص دلسوزی برای نفت و مردم مسجدسلیمان محسوب نمی شدند.
شاید هم حضور تیم در لیگ یک دور از دید رسانه ها و دستگاه های نظارتی، منافع مالی بیشتر برای عده ای به همراه داشت که با مشاوره های اشتباه و خلاف واقع اجازه نمی دادند منتخبین مردم پیگیر مشکلات این تیم باشند. وگرنه که طی این همه سال، چهار نماینده مختلف این حوزه انتخابیه در ادوار مختلف مجلس زمان کافی در اختیار داشتند با رایزنی در مجلس و وزارت نفت راه چاره ای برای حل مشکلات این تیم که متعلق به مردم بود بیابند. اما متاسفانه کوتاهی های زیادی صورت گرفت و به اعتقاد بنده تنها در زمان یکی از آن نمایندگان تلاش خوبی برای این تیم صورت گرفت. دو تن از نمایندگان که زیاد پیگیر مسایل تیم نفت نبودند و یکی دیگر هم به محض پیروزی در انتخابات، به جای پرداختن به حل مشکلات، از قوه قهریه اش بهره جست و بگم بگم گفتن و تهدید نماینده قبلی را در پیش گرفت.
به جز در یکی دو برهه زمانی کوتاه، هیچ گاه مدیریت توانمندی در حد لیگ برتر بالای سر تیم ندیدم و اکثرا نیز مربیان غیربومی ناکارآمد به این تیم تزریق می شدند و بومی هایی که آمدند را هر کدام از باند های سیاسی موجود در شهر یا اطرافیان ناسالم تیم به نوعی فراری دادند. آمدن برخی مربیان غیربومی و مثلا بی طرف نیز تبعاتی به همراه داشت. زیرا آن ها نیز دنبال کاسبی خود و هیات همراهشان بودند نه منافع تیم و مردم.
از جمله اینکه بازیکنان پا به سن گذاشته و تمام شده ای که سال ها نوچه یا در باند آن ها بودند و تنها برای آن مربی بازی می کردند را گروه گروه با مبالغ قابل توجه فراتر از توان مالی و بضاعت نفت به تیم می آوردند و با اخراج یا رفتن آن سرمربی، تیم یا خالی از بازیکن می شد یا بازیکنان باقیمانده دیگر آن تعهد، دلسوزی و کیفیت لازم را نشان نمی دادند تا زمان سپری شده و فصل تمام شود. اما آنچه به تیم ضربات مهلکی زد، این بود که برخی مدیران تیم که همزمان در شرکت نفت مسولیت هایی داشته و مدیریت تیم به صورت تحمیلی و اجباری بدون حقوق و مزایای خاصی به آن ها سپرده می شد، چون وقت و بعضاً تخصص کافی برای پرداختن به مسایل مختلف یک تیم لیگ برتری را نداشتند، برای سال ها اختیارات باشگاه را دست افراد غیرفوتبالی که هیچ آشنایی با علم و فلسفه فوتبال حرفه ای و حواشی این کار نداشتند، در جهت بستن تیم و سایر مسایل ریز و درشت سپردند و خود نیز از کنار گود نظاره گر نابودی نفت بودند.
ای کاش می شد در برخی از این سال ها، مدیران بومی تراز اولی که غیرنفتی بودند، به تیم کمک می کردند. اما متاسفانه نه قوانین نفت این اجازه را می داد و نه تلاشی از جانب نمایندگان حوزه انتخابیه در این خصوص صورت گرفت. اگر صورت گرفت که هیچ گاه شفاف سازی یا رسانه ای نشد و یا اگر هم گاها شد، حتی یک درصد خروجی نداشت.
مسایل مالی این باشگاه نیز هیچ گاه شفاف نبود و اصلا گزارشی به مردم ارایه نشد که به عنوان مثال چرا با یک بازیکن پا به سن گذاشته غیرخوزستانی که دیگر به پایان فوتبالش رسیده، این مبالغ بابت قرادادش داده شده است.
این گونه به نظر می رسید به علت بافت عشایری و وجود طوایف مختلف و سایر مسایل سیاسی این شهر، هیچ طیف یا گروهی تحمل دیدن موفقیت طیف حاکم بر تیم را نداشت و از زمین خوردن آن کادر و تیم مدیریتی و…حتی با وجود ضربه خوردن تیم نفت لذت می برد.
اما بزرگترین ضربه این اختلافات بچه گانه و مسایل را مردم خونگرم شهر های یاد شده و فوتبال استان خوردند و اکنون مشاهده می شود نفت این گونه مفتضحانه لیگ یکی شد و این احتمال وجود دارد اگر باز هم گوشه ای از مسایل یاد شده تکرار شود، این تیم فصل بعد لیگ دویی یا حتی برای همیشه منحل و از صحنه روزگار محو شود. چون با تداوم این شرایط نفت، صعود از لیگ یک به لیگ برتر غیرممکن و چه بسا محال است و بعید می دانم نفت با این همه مشکلات داخلی، عدم آرامش در سایر ارکان تیم و خصوصا مسایل مالی و بالطبع عدم توان رقابت با سایر تیم های لیگ یکی، دیگر خواب لیگ برتر را هم ببیند.
اما بایست تمامی این صحبت ها تلنگری به برخی مسولین شهر مسجدسلیمان که طی دو دهه اخیر بر مسند کار بوده اند باشد. زیرا با بی توجهی و کارشکنی های فراوان سبب شدند آبرو و غرور مسجدسلیمانی ها و ایل غیور بختیاری در کشور خدشه دار شود. آن هم مسجدسلیمانی که نگین شهر های ایران و شهر اولین ها در تمامی زمینه ها بود. اما افسوس که گوش خیلی ها از این مسایل پر است. می طلبد مسولین حال حاضر و آینده این شهر همگرا و با هم متحد بوده و از مسایل گفته شده درس عبرت گرفته، تفکرات و اختلافات طایفه ای را کنار گذاشته و فکری اساسی به حال این تیم که تنها دلخوشی مردم این خطه است کنند. شهری که آمار بیکاری و بزهکاری در آن بیش از حد طبیعی بود و تیم نفت طی سال های اخیر نقش به سزایی در ایجاد شور، نشاط و سرزندگی میان مردم داشت.
بنده سال ها ضمن حمایت همه جانبه از نفت، به طور جسته گریخته مشکلات این تیم را مطرح کرده ام، اما امسال واقعا این از هم گسستگی و نابسامانی ها به اوج خود رسید. مگر می شود شهری که اولین چاه نفت، بیمارستان، فرودگاه، جاده، راه آهن، زمین فوتبال، هتل و خوابگاه های مجهز، امکانات رفاهی و…در خاورمیانه را داشت، بعد از قریب یکصد سال هیچ کدام از آن ها را نداشته باشد و مسولینش تلاشی برای رفع درصدی از موارد فوق نکنند؟
خوابگاه شاه نشین یا مجموعه گلف مسجدسلیمان آن قدر از نظر امکانات مختلف ضعیف است که آدمی خجالت می کشد بگوید تیم ما لیگ برتری است. نه جاده درستی در مسجدسلیمان وجود دارد، نه بازار و امکانات تفریحی قابل توجهی و نه شرایط مناسبی برای زندگی بازیکنان حرفه ای و خانواده های آنان یا حتی حضور تیم های لیگ برتری جهت یک شب اقامت راحت در مسجدسلیمان. بازیکنان تیم ها می بایست جاده خطرناک اهواز به مسجدسلیمان که هر هفته کشته می دهد را چند ساعته طی نموده تا به محل تمرین و اقامت خود در این شهر برسند و این جای بسی شرمساری برای یک تیم لیگ برتری است.
این همه سال از حضور نفت در سطح اول فوتبال کشور گذشت و هیچ گونه تلاشی برای مقابله با این فضاحت و آبروریزی استانی صورت نگرفت و به اعتقاد بنده در آینده هم نخواهد گرفت. طی این همه سال فرصت کافی جهت تامین زیر ساخت های مناسب شهری و خصوصا تاسیس تیم های پایه و ایجاد آکادمی پرقدرت جهت پشتوانه سازی این تیم فراهم بود، اما فرصت سوزی شد و نفت همیشه مصرف کننده بود نه تولید کننده و عده ای راحت ترین کار ممکنه یعنی جذب بازیکن از تیم های دیگر را انجام دادند که خیانتی آشکار در حق این مردم شهر محسوب می شد. اگر هم اخیرا تیم های پایه ای به صورت نصف و نیمه شکل گرفت، خیلی دیر صورت پذیرفت و تا به ثمر نشستن این نهال و برداشت محصول، دیگر از تیم نفت چیزی باقی نمی ماند.
به اعتقاد بنده از دیگر ضعف های مشهود این تیم طی این همه سال، عملکرد رسانه ای بسیار ضعیف در سطح کشور بود که حضور روی نیمکت و کنار سرمربی در کنفرانس های خبری، تنها بعد رسانه ای این باشگاه بود و هیچ گاه رسانه این باشگاه فعالیت و عملکرد درخشانی در سطح کشور نداشت. تبلیغات و حمایت رسانه ای از تیم بسیار ضعیف بود و هیچ گاه صدای نفت مسجدسلیمان در کشور از طریق تیم رسانه ای اش شنیده نشد که نشد.