» فرهنگی هنری » ادبیات » غزل “ضریح چشم هایت”
ادبیات
کد خبر:55121 | ۱۰ آبان ۱۴۰۴ ساعت ۱۰:۳۵

غزل “ضریح چشم هایت”

پرتو جنوب ۰

قـدم آهستـه برمی دارد امشب با تو باران هم
چـه شـورانگیـز بـا تـو راه می افـتد خیابان هم

چو شبنم صبح پشت شیشه با لبخند می بینم
شکوفا می شود با غنچه ی سبز تو گلدان هم

نمـی ریـزد ز فـصـل سبز چشمان تو فـروردیـن
چه شوری دارد از خـرداد دستان تو  آبـان هم

ضریح چشم هایت میدهد حاجت که می بینم
دخــیـلی بسـته بـر کـفـرِ سـرِ زلـفِ تو ایمان هم

ورق برگشته آن سانی که در وقت دو دل بودن
تـفال مـی زنـد بـر چشمِ افـسونِ تو فنجان هم

پر از حسن و جـمال اسـت این زلیخا  آخر قـصه
نمی سازد پشیمان چشم یوسف جور زندان هم

گذشت دوران سستِ آدم و حوا که خواهد خورد
بـه آسـانی فـریـبِ گـنـدم روی تــو شیـطان هـم

دگر سـوز و گداز داغِ هجران در جهان کـم شد
کـه میبینم بـه دوری کرده عادت پیـر کنعان هم

 

حمید رضا عبدالهی صدرآبادی – فسا

***

 

 

_ برای معرفی و نقد کتاب تازه چاپ شده تان! در این ستون، تماس بگیرید.
_آثار ادبی خود را همچنین می توانید در واتس آپ یا ایتا به شماره ۰۹۱۷۸۲۲۵۸۴۸ علی حاتمی «ع.آیدین»، ارسال فرمایید.
_ به همراه اثر، عکسی «حتی الامکان غیر پرسنلی» از خود بفرستید.

علی حاتمی «ع. آیدین» – دبیر سرویس ادبی پرتو جنوب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • ×