برچسب زده شده با: شعر سپید

نامه ای به موسا بیدج

۱۴۰۳-۰۷-۱۴

می پذیرم آرزوها از آهِ روزها بلندترند هنوز ! سرم به سنگ خورده است پدر ! سنگ هایی که از خانه و کاشانه بویی نبرده اند ! در گوشِ بادهای مدیترانه آسیابی به نوبت نیست ! عشق هم همیشه دست از پا درازتر به خانه برمی‌گشت ! میخواهم بگویم تشنگی کم دست هامان را بالا نبرد زندگی در خاورمیانه بطری تاریکی ست که نمی دانیم شراب است یا باروت ! محمد صفائی – تابستان هزار […]

جنون سیاهی

۱۴۰۳-۰۶-۱۷

اندوهی مرا به سایه برده است تا ماه را دوباره به پشت ابر بکشاند و در گوشش پچ پچ کند که سایه نشینان جنون سیاهی دارند. ستاره های دور دست را نمی بینند و چشم هایشان به خواب آلوده است. زمان سیاهی شب را پس خواهد گرفت آن گاه روز هایشان را می تاراند وما شب نشینان سایه نشینان آفتاب خواهیم بود. چشمانت را به ماه بسپار که ستاره های شب نشین را به سایه […]

شعر سپید

۱۴۰۳-۰۵-۲۷

۱ـ«شبنم مهتاب» شب را ببویم زیر شبنم مهتاب آن سوی سایه عطر رازقی در برگ فرود آییم شاید باد از دریچه نوازشی بوزد پنجره نفس می کشد شب می شکفد و ما بی گاه رویای نارس را در ایوان آفتاب بچینیم.   ۲ـ«ستاره» در تپیدن؛ نفسم شب انگشت شبانه ام را می فشارم بی پروا مرا در بازوی آغوشت سفر بده ستاره ای خیس چشمانم می دوید شبنم باد آرام می شکند شب راکد را […]

شعر سپید؛ “بغضی در حنجره”

۱۴۰۲-۱۱-۰۱

بغضی در حنجره لحظه ای هم رهایم نمی کند بغضی که در حنجره ست به ژاله ای که سرازیر روی گونه عطری ز بوی یاس و نرگس می دهد اشک حسرت وقتی که هدف می گیرد و قلبی به تکرار جداره سینه را مانند مرمی سوراخ می کند روزگار برای گرفتن نفس… جان… وای… زود… دیر می شود درون سرابی گنجه ای سر به مُهر قلب را می گویم کدام صندوقچه را بگردم؟ تا روح […]

چند شعر سپید

۱۴۰۲-۰۸-۱۴

تمام حرف من شکسته ست تمام من شکسته ست تو دست شسته ای از زندگی و از مرام آب گل ها چه شیپورها روی دست ایوان ها بجا می‌گذارند … تمام حرف ما باران است تمام ما   ۲ هیچ گلی پای برگش نمی ماند اینجا انگار که پاییز ازچشم باد افتاده باشد ! هر گلی به سینه نمی ماند ! من از کفشِ صبح ریگ ها بیرون کشیده ام ! بماند که برای غروب […]

چند شعر سپید از «مسیح حاتمی»

۱۴۰۲-۰۷-۰۷

۱ پاییز، آری در این چارچوب یخی فرا رفتن از زبان متن… به پیوستار که آمدشدن از بار سنگواره… و بارآمدن یک دست در زمین به پیوستن که درخت. ۲ درست در ردباری از سکوت روی داد در شیشه و ایربگ یک خالص که در همدان برای مصرف و باز شدن که بودی درمه فراروی زمان از فیزیک به پیوستار… که میل به رهایی و جستار، جستار که رهایی شد به مادرزبان. ۳ به نیلوفری […]

«سکوت سراب» منتشر شد

۱۴۰۲-۰۴-۲۱

«سکوت سراب»، کنیه ای که نام کتاب امین شد. به گزارش پرتو جنوب، کتاب «سکوت سراب» مجموعه ای از اشعار سپید عاشقانه از امین راست منتشر شد. این شاعر که کنیه «سراب» را برای خود برگزیده قبلا آثاری چون الگا و گوریگا که مضمون شعر دارد و «جلوی پاتو نگاه کن» با مضمون شناخت خانواده و آسیب های خانوادگی را به چاپ رسانده است. امین راست، فرزند پدر و مادری سخت کوش و کشاورز که […]

×