دوبیتی های پیوسته “مراعات بی نظیر”
من دلم یاد چشمهای تو کرد
یادِ آن لحظه ای که میدانی
یعنی من باشم و تو و ذوقِ
اینکه تا روز بعد میمانی
من دو فنجان غزل و دیگر هیچ
تو نبات لبت که غوغا کرد
یک نفر از همان نگاه نخست
پای من را به ماجرا وا کرد
یک نفر آنقدر نجیب و اصیل
که مرا بی نگاه، وسوسه کرد
تا لب چشمه برد و تشنه مرا
راهی سرزمین حادثه کرد
هی ادب میچکید از حرفش
او مراعات بینظیری داشت
گونهاش سرخ میشد از شرم و
چشم زیبا و سربه زیری داشت
هی من از هرم دستهایی که
با نوازش غریبه بود، میمردم
مرزها جابهجا نمیشد و من
باز هم هی فریب میخوردم
باز من ماندم و مرور تنت
بین انگشتهای حادثهساز
امتحان نهایی شانس و
رد شدن از هجوم غمزه و ناز
من تو را فتح کردم و دیدم
گاه حتی نبرد شیرین است
هی بیفتی، دوباره برخیزی
رمز کشورگشاییام این است
سرزمین دلت قلمرو من
مرز آغوش تو به دست من است
لحظهای فکرِ کوچ از تن تو
بیگمان ایدهی شکست من است
من دلم یاد چشمهای تو کرد
یاد یعنی همان که میماند
تو به دست آمدی و هر مردی
قدر فتح الفتوح میداند
زهرا تنها- فسا
***
_ برای معرفی و نقد کتاب تازه چاپ شده تان! در این ستون، تماس بگیرید.
_آثار ادبی خود را همچنین می توانید در واتس آپ یا ایتا به شماره ۰۹۱۷۸۲۲۵۸۴۸ علی حاتمی «ع.آیدین»، ارسال فرمایید.
_ به همراه اثر، عکسی «حتی الامکان غیر پرسنلی» از خود بفرستید.
علی حاتمی «ع. آیدین» – دبیر سرویس ادبی پرتو جنوب

