“آبی، خاکستری، سیاه” شعری از حمید مصدق
وای، باران
باران
شیشه ی پنجره را باران شست.
از دل من اما،
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
آسمان سربی رنگ،
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ.
می پرد مرغ نگاهم تا دور،
وای، باران
باران
پر مرغان نگاهم را شست.
خواب، رؤیای فراموشی هاست!
خواب را دریابم
که در آن دولت خاموشی هاست.
با تو در خواب مرا لذت ناب هم آغوشی هاست.
من شکوفایی گل های امیدم را در رؤیاها میبینم،
و ندایی که به من میگوید:
“گرچه شب تاریک است
دل قوی دار،
سحر نزدیک است.”
دل من، در دل شب،
خواب پروانه شدن میبیند.
مـِهر در صبح دمان داس به دست
خرمن خواب مرا می چیند.
آسمان ها آبی،
پر مرغان صداقت آبی است
دیده در آینه ی صبح تو را میبیند.
از گریبان تو صبح صادق،
می گشاید پر و بال.
تو گل سرخ منی
تو گل یاسمنی
تو چنان شبنم پاک سحری؟
نه
از آن پاکتری.
تو بهاری؟
نه
بهاران از توست.
از تو می گیرد وام،
هر بهار این همه زیبایی را.
در سحر گاه سر از بالش خوابت بردار!
کاروان های فرومانده ی خواب از چشمت بیرون کن!
بازکن پنجره را!
تو اگر بازکنی پنجره را،
من نشان خواهم داد
به تو زیبایی را.
بگذر از زیور و آراستگی
من تو را با خود، تا خانه ی خود خواهم برد
که در آن شوکت پیراستگی
چه صفایی دارد
آری از سادگیاش،
چون تراویدنِ مهتاب به شب
مهر از آن میبارد.
باز کن پنجره را
من تو را خواهم برد
به عروسی عروسک های کودک خواهر خویش
که در آن مجلس جشن
صحبتی نیست ز دارایی داماد و عروس
صحبت از سادگی و کودکی است
چهرهای نیست عبوس
کودک خواهر من
در شب جشن عروسی عروسک هایش میرقصد
کودک خواهر من
امپراتوری پر وسعت خود را هر روز
شوکتی میبخشد
کودک خواهر من
نام تو را میداند
نام تو را میخواند
گل قاصد آیا با تو این قصه ی خوش خواهد گفت؟
باز کن پنجره را
من تو را خواهم برد به سر رود خروشان حیات
آب این رود به سر چشمه نمیگردد باز
بهتر آن است که غفلت نکنیم از آغاز
باز کن پنجره را
صبح دمید!
و چه رویاهایی !
که تبه گشت و گذشت.
و چه پیوند صمیمیت ها،
که به آسانی یک رشته گسست.
چه امیدی، چه امید؟
چه نهالی که نشاندم من و بیبر گردید.
دل من می سوزد،
که قناری ها را پر بستند.
که پر پاک پرستوها را بشکستند.
و کبوترها را
آه، کبوترها را
و چه امید عظیمی به عبث انجامید.
حمید مصدق
***
_ برای معرفی و نقد کتاب تازه چاپ شده تان! در این ستون، تماس بگیرید.
_آثار ادبی خود را همچنین می توانید در واتس آپ یا ایتا به شماره ۰۹۱۷۸۲۲۵۸۴۸ علی حاتمی «ع.آیدین»، ارسال فرمایید.
_ به همراه اثر، عکسی «حتی الامکان غیر پرسنلی» از خود بفرستید.
علی حاتمی «ع. آیدین» – دبیر سرویس ادبی پرتو جنوب

