شعر سپید “شب”
زبان دود را می فهمد !
از آب سخن می گویم !
در چشم من
هرکس دنبال خانه اش میگردد!
شعرهای عربی هنوز
میتوانند مرا غرق کنند
و از من پیراهنی به خانه بیاورند!
هنوز دنبال چیزی میگردند که خیال را به آن آویزان کنند آواره های بی جهان!
گاهی
سیم های خاردار
لباس های خیس را در اردوگاه ها
بغل میکنند!
شک ندارم
رازها در مناطق حائل به گور می روند!
راستی
انسان برگ کدام درخت است که از آب
بویی نبرده است؟
به تیرهای هوایی فکر میکنم
به کبوترانی که بی خبرند …
بین خودمان باشد،
خاورمیانه قلب من است!
__________
محمد صفائی
پاییز هزار وچهارصدوسه
***
_ برای معرفی و نقد کتاب تازه چاپ شده تان! در این ستون، تماس بگیرید.
_آثار ادبی خود را همچنین می توانید در واتس آپ یا ایتا به شماره ۰۹۱۷۸۲۲۵۸۴۸ علی حاتمی «ع.آیدین»، ارسال فرمایید.
_ به همراه اثر، عکسی «حتی الامکان غیر پرسنلی» از خود بفرستید.
علی حاتمی «ع. آیدین» – دبیر سرویس ادبی پرتو جنوب