مثل دخترم
سرهنگ دوم سعیده جمالزاده- معاون فرهنگی و اجتماعی فرماندهی انتظامی شهرستان فسا
چند ساعتی بود که نغمه را دیده و با او آشنا شده بودم اما احساس می کردم مثل دخترم او را دوست دارم و آینده و سرنوشتش برایم اهمیت پیدا کرده است.
به اتهام ایجاد مزاحمت، شاکی داشت و مرجع قضائی حکم دستگیری اش را صادر کرده بود؛ شنیده بودم سنی ندارد اما بسیار پر شر و شور است.
درب منزل که باز شد با خانه ای به هم ریخته و مادری خمار وسط سالن روبرو شدم.
دیدن نغمه، تصدیق شنیده هایم از پرشر و شوری او بود؛ حکم جلب را به نغمه ابلاغ کردم . چون و چرا می آورد اما نهایتا همراه شد.
در مسیر انتقال به اداره پلیس، سر صحبت را با او باز و احساس کردم چقدر تشنه گفتگو است. از خانواده اش پرسیدم؛ سخنش را با گلایه از پدر بی مسئولیتش آغاز کرد که به مواد افیونی اعتیاد داشته و او و مادرش را تنها گذاشته است. اما با وجود اعتیاد مادر، درباره او که صحبت می کرد، مهر از کلامش می بارید. ارتباطشان با خانواده پدر و مادر هم قطع شده بود؛ نغمه بود و مادر، مادر بود و نغمه…
به اداره پلیس که رسیدیم سیر رسیدگی به پرونده آغاز شد، تحقیق از متهم (نغمه)، مواجهه متهم (نغمه) با شاکی و… علیرغم مستندات و ادله کافی، اما در مواجهه با شاکی اتهامش را قبول نمی کرد.
از زمانی که حکم جلب او به دستم رسید، به خودم خاطر نشان کردم که علاوه بر شنیده های منفی علیه نغمه، داشته ها و توانمندی های او را هم ببینم.
توانمندی های نغمه نسبت به همسالانش کم که نبود بیشتر هم به نظر می رسید؛ روابط عمومی بالایی داشت، خوب سخن می گفت، زندگی و عملکرد خانواده اش را تحلیل می کرد و می گفت در رشته ورزشی که فعالیت دارد، پیشنهاد مربی گری هم به او شده است و سرآمد همه ی خوبی های نغمه، عاطفه و قدرشناسی نسبت به مادرش بود.
اما معایبی ناخواسته زندگی او را احاطه کرده بودند که به چشم می آمد، نظیر همان پرونده ی اتهامی در حال جریانش: ایجاد مزاحمت برای دیگران که سابقا هم، پرونده ی مشابهی داشته؛ علاقه ای به تحصیل نداشت و بعد از کلاس چهارم دبستان، درس خواندن را کنار گذاشته بود؛ در گفتگویمان از بیان راه امرار معاش هم طفره رفت.
چند ساعتی بود که نغمه را دیده و با او آشنا شده بودم اما احساس می کردم مثل دخترم او را دوست دارم و آینده و سرنوشتش برایم اهمیت دارد.
به لطف خدا و همراهی همکاران، پرونده اش مختومه شد اما ذهن من همچنان درگیر نغمه و دختران شبیه او است که ناخواسته، توانایی و استعداد های خدادادیشان با خانواده نابسامان و والدین بی مسئولیت، هدر رفته و شاید در مسیر ناشایست مورد استفاده قرار می گیرند.
دوست داشتم این جمله را به پدر و مادر نغمه بگویم: اگر زیبایی ها و نعمت های نامحدودی که خداوند متعال به زندگی شما و همه بشر بخشیده را دیده و شمارش می کردید، برای گذر از ناملایمات، انتخاب مسیر ناصواب اعتیاد و… را بهانه قرار نمی دادید.
نظر کارشناس:
متاسفانه در برخی از خانواده ها، این نهاد، کارکرد اصلی خود را از دست داده و نه خانه محل آرامش است و نه حضور اعضاء، موجب آرامش؛ در حالیکه شایسته و بایسته است که با کمترین زنگ خطری از بروز چنین شرایطی، برای اصلاح وضعیت چاره اندیشی کرد.
بلوغ و رشد همه جانبه فرزندان صرفا در مامن خانواده ممکن است؛ مکانی امن همراه با عشق و علاقه بین همه اعضاء، با چشم پوشی از خطاهای یکدیگر، تحمل و صبر برناملایمات زندگی، درک متقابل، دیدن نعمات بی شمار خداوند همراه با شکر زبانی و عملی و البته اهتمام والدین به آموختن تربیت فرزند و بهره گیری از آموخته ها.
اما همان قدر که خانواده رشد یافته در پیشرفت همه جانبه اعضا خصوصا فرزندان و به دنبال آن، پیشرفت اجتماع مفید و اثرگذار است، خانواده نابسامان-که آن قدر والدین مشغله برای خود ساخته اند تا از زیر بار تربیت شانه خالی کنند- زمینه ساز لغزش و انواع انحرافات است و البته جای تاسف دارد که جهل، غفلت، سهل انگاری و بی مسئولیتی والدین، سن بروز ناهنجاری های اجتماعی توسط فرزندان را به صورت چشمگیری کاهش داده است.