» فرهنگی هنری » ادبیات » چشم مانده به در
ادبیات
کد خبر:58519 | ۳ دی ۱۴۰۴ ساعت ۱۱:۱۶

چشم مانده به در

پرتو جنوب ۰

در من دو چشم مانده به در گریه می‌کند
بعد از تو صبح و شام و سحر گریه می‌کند

رفتی و تکه تکه شدم: من، تنم، دلم
در ماتم تو چند نفر گریه می‌کند

این‌جا درخت‌ها همه خشکید بعد تو
باور نمی‌کنی که تبر گریه می‌کند

در کوله‌بار من غم غربت نهفته است
تبعیدی‌ام که قبل سفر گریه می‌کند

«سالی گذشت و باغ دلم برگ و بر نداشت»
این باغبان بدون ثمر گریه می‌کند

من کوه بودم و غم تو پشت من شکست
از این وداع کوه و کمر گریه می‌کند

گفتند گریه کم کن و با رفتنش بساز
دختر همیشه پشت پدر گریه می‌کند‌

زهرا تنها – فسا

***

 

 

_ برای معرفی و نقد کتاب تازه چاپ شده تان! در این ستون، تماس بگیرید.
_آثار ادبی خود را همچنین می توانید در واتس آپ یا ایتا به شماره ۰۹۱۷۸۲۲۵۸۴۸ علی حاتمی «ع.آیدین»، ارسال فرمایید.
_ به همراه اثر، عکسی «حتی الامکان غیر پرسنلی» از خود بفرستید.

علی حاتمی «ع. آیدین» – دبیر سرویس ادبی پرتو جنوب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • ×