ادبیات

ادبیات

نامه ای به شمس لنگرودی

1404-02-23

شعرها شعرها سر باز کرده اند! ‌ همان شعرهایی که کارگر بوده‌اند! جهان اکنون عقربی شده است و دست های بشر بر سر چقدر یادآور چلیپا بر جلجتاست ! شاعران هنوز هم با بیتی جنگ ها را سرد میکنند… مرزها را برمی دارند… و گاهی از سرسنگینی ی سکوت کوه می سازند … اما اما گاهی نمی‌توانی با دست هایت چای بنوشی یا با چشمهایت … می دانم شعرها می‌توانستند اردیبهشت بال در بیاورند! سر […]

ادبیات

دو قطعه شعر از کتاب «شعرهایی که برای تو گفتم» از لیلا «شهناز» دهقانی

1404-02-20

«سایه» از پشت دل بازترین پنجره می تراود دشت نیلوفرانه آفتاب باد می گذرد چلچله پرواز را می رقصد گم می شوم می رسم به تو سایه می افکند بت می شوی و دریچه رو به آیینه گشوده می شود * «کدام جاده» مسافر کدام جاده ای نسیم کدام دره با آمدنت پنجره شکفت غبار نیلی شب گرفته شد تنهایی پر زد تا ابر سپید خورشید بارید در خنک پسین باد در آهنگ صدایی که […]

ادبیات

تضمین شعری از سعدی

1404-02-17

چشم تو به قدر چشمه نیکوست صیاد خمار چشم آهوست چون ماه به زیر طاق ابروست *ای سرو بلند قامت دوست وه وه که شمایلت چه نیکوست* عطری که دلت به کوچه می‌داد باران به بنفشه‌ها نمی‌داد ای داد از این نگاه و بیداد *در پای لطافت تو میراد هر سرو سهی که بر لب جوست* هر کس گذرش به سویت افتد از خنده ی غنچه‌ها بپرسد چون باغ گلی که صبح خندد *نازک بدنی […]

ادبیات

سفرنامه کازرون، شهر رویاهای کودکی!

1404-02-13

به قلم: دکتر محمود دهقانی هنگامی که آفتاب همچون تشت طلا در واپسین رمق روز می رفت تا در پشت کوه بورکی پنهان و چتر شب باز شود، مادرم به من مژده داد که فردا پدرت برای خرید عید نوروز، به کازرون می رود  و تصمیم دارد تو را همراه خودش ببرد و از کازرون به فامور و شاپور و چنارشاهیجان هم سر می زند و می توانی در بازار کازرون کت و شلوار نو […]

ادبیات

در سوگ حادثه بندرعباس

1404-02-09

زخمی زِ یکی حادثۀ شوم شدند از آتشِ اِنفجار، مَصدوم شدند یک عِدّه عزیزِ هموطن در پیِ آن از شِدّتِ اِنفجار مرحوم شدند * در عرصۀ کار، خون، فراوان دادند هستی به رَهِ قرار و پیمان دادند در آتش و دود، جمعی از هموطنان مَصدوم شدند و عِدّه‌ای جان دادند * ازسوختنت دلِ وطن پُرخون شد ایران ز غمِ تو، پُر غم و مَحزون شد ای بندرِ زخم خورده، در ساحلِ تو فریاد و جفا […]

ادبیات

نگاهی به رمان «دختر قانا» نوشته سیروس ممبینی

1404-02-06

به قلم: نیره محمودی راد – دانش آموخته و مدرس زبان و ادبیات انگلیسی، لارستان استان فارس رمان «دختر قانا» نوشته سیروس ممبینی به گونه برخی از فیلم های ایرانی دارای شگرد و هیجان داستانی است و به خواننده ای که در تب و تاب فرجام آن است اجازه می دهد تا در اوج خیالپردازی، سرنوشت دلخواهی را برای قهرمانان قصه رقم بزند.  این رمان با نماهای دلپسند هر چند هنگام واژه چینی دچار چند […]

ادبیات

به مناسبت اول اردیبهشت سالروز بزرگداشت سعدی

1404-02-01

به قلم: گودرز شفیعیان سعدی شیرازی یکی از بزرگترین شاعران، نثر نویسان و سخنوران ایران در قرن هفتم هجری می باشد. وی همزمان با حکومت اتابکان فارس که بر قسمتی از جنوب ایران حکمرانی داشتند زندگی می کرد، دورانی که بعد از ضعیف شدن سلسله سلجوقی حکومت هائی در قسمت های مختلف ایران روی کار آمده بودند. دوران سعدی همچنین همزمان بود با حمله مغولان به ایران که از تقریباً سال ۱۲۲۰ میلادی انجام گرفت […]

ادبیات

داستان کوتاه “قاب سبز”

1404-01-27

به قلم: نیره محمودی راد آن زمان که دختربچه ای بودم، با دامن نارنجی کوتاه پرچین، بلوز سبز آستین کوتاه  و موهای بر شانه ریخته و کمی نامرتب، در گوشه ی حیاط سیمانی خانه خود را در نگاه دوربین جا داده بودم، آنچه قاب دوربین را زیباتر می کرد درختچه های پر پشت پنبه بود که سبزی برگها و سفیدی گلهایش به رنگ مات تصویر جلوه خوشایندی داده بود. شاخ و برگ های پرپشت پنبه، […]

ادبیات

شعری از لیلا (شهناز) دهقانی از کتاب «شعرهایی که برای تو گفتم»

1404-01-23

از نگاهت آغاز شدم زیستم تو را ریشه هایم پیدا شد گفتم دست هایت را دوست دارم در باغچه کاشتم سبز شد برگ سبز نفس کشید شهوت نسیم را قناری آواز خواند در ذهن پنجره آرام اقاقی در خواب بوسه دادم به نسیم و در آسمان شب رقصیدیم غرق هوس ها با تن گرم مهتاب ***     _ برای معرفی و نقد کتاب تازه چاپ شده تان! در این ستون، تماس بگیرید. _آثار ادبی […]

ادبیات

نامه ای به هرمز علی پور

1404-01-16

دنیا به آخر نرسیده است هنوز می توانیم زخم بخوریم ! و به سلامتی وطن بیدهای مجنون بکاریم و برگ های بر باد درو کنیم ! دنیا که به آخر نرسیده است پدر ! هنوز می توانیم به آتش قسم بخوریم و صورتمان سرخ شود ! هنوز می توانیم زخم بخوریم لب ایوان بنشینیم از سر مستی شعرهای سورئالیستی بنویسیم … عزیز من دنیا که به آخر نرسیده است! محمد صفائی ***     _ […]

ادبیات

“کازرون” غزلی از کاظم دهقانیان فرد

1404-01-14

از افق می رسد قطار قطار عطر نارنج با نسیم بهار روی رخسار دشت، باد سحر می‌کشد گرم و نرم دست چنار روی دامان زرد بابونه می‌نشیند شقایق خونبار در دل کوه‌های مست و بلند می‌شود شهر کازرون بیدار قاب دریاچه ی پریشان صبح می شود بوم مرغ ماهیخوار در گذرگاه دشت برم بلوط می دمد لاله از یمین و یسار تنگ چوگان به عشق می گیرد غار شاپور خویش را به کنار فوج پروانه‌های […]

ادبیات فرهنگی هنری مقالات

نوروز، سرود دل انگیز و ماندگارِ بهار

1403-12-27

دکتر محمود دهقانی ساکنان کره زمین هزاران هزار سال با ابر و باد و مه خورشید برای چندی زیستند و نوبت را به دیگران دادند و رفتند. آن ها  هرگز به کروی بودن زمین باور نداشتند. آنچنان به اوهام تن در داده بودند که اگر چیزی بر علیه گفتار مغ، خاخام، کشیش، مفتی، ملا و راهب گفته می شد طناب دار بر گردن او می بستند و به کوره آتش می افکندند.  باغ زندگی و […]

×