ادبیات

ادبیات

«اشک هایم»

۱۴۰۳-۰۸-۰۶

اشکهایم همه در راه دلم دادم و رفت گرم گفتم نشوم از دهن افتادم و رفت بارها قلوه ی دل بر سر لب کوبیدم دود شد خون دل از آتش بیدادم و رفت پنجه ام ناز کشیدم به ضریح دل دوست سنگ کوبید به فرق سر اجدادم و رفت نوعروس آمد و با گوشه ی چشمش دل برد بار الهی گل پرپر شده دامادم و رفت بس که شب ناله زدم صبح ز پا افتادم […]

ادبیات

گفت وگو با فرهاد حیدری گوران درباره رمان «کوچ شامار»

۱۴۰۳-۰۷-۲۸

حفاری حافظه مسیح حاتمی: «تاریک‌خانه ماریا مینورسکی» او مرا با دنیای پیچیده‌ی حضور متن ادبی در دنیای وب آشنا کرد و بعد «نفس تنگی» که درآمد مقاله‌ای درباره آن نوشتم. دوستی به کنار، برای من همیشه خود متن اولویت داشته است و از نظر من رمان‎‌های فرهاد از چند جهت اهمیت داشته و دارد. او به خوبی از عهده زدن پل میان حوزه زبان اقلیت، زادبوم و خرده فرهنگ‌ها با زبان رسمی برآمده است و […]

ادبیات

چکادها و نام آوران شعر پارسی معاصر «۱»- نیما یوشیج

۱۴۰۳-۰۷-۲۱

آی آدمها آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید! یک نفر در آب دارد می سپارد جان یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند روی این دریای تند و تیره و سنگین که می دانید آن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید که گرفتستید دست ناتوانی را تا توانایی بهتر را پدید آرید آن زمان که تنگ می […]

ادبیات

نامه ای به موسا بیدج

۱۴۰۳-۰۷-۱۴

می پذیرم آرزوها از آهِ روزها بلندترند هنوز ! سرم به سنگ خورده است پدر ! سنگ هایی که از خانه و کاشانه بویی نبرده اند ! در گوشِ بادهای مدیترانه آسیابی به نوبت نیست ! عشق هم همیشه دست از پا درازتر به خانه برمی‌گشت ! میخواهم بگویم تشنگی کم دست هامان را بالا نبرد زندگی در خاورمیانه بطری تاریکی ست که نمی دانیم شراب است یا باروت ! محمد صفائی – تابستان هزار […]

ادبیات

«خیال» غزلی از سیدمحمدعلی آل مجتبی

۱۴۰۳-۰۷-۰۷

مثل یک اندیشه، یا  تصویر آهی در خیالم می خرامی چون تخیل، گاه گاهی در خیالم حال سرگردان موجود، بال سبز مرغ طوفان می شنائی تند و سرکش مثل ماهی در خیالم مانده ام در بیشه های بی سر پایان رؤیا و تو در این بی کرانه کوره راهی در خیالم می شناسی لحظه های غربت فریادهایم در تو می پیچد صدایم، عمق چاهی در خیالم وسعت یک بامدادی، غرق نوری، آفتابی بی تو می […]

ادبیات

شاهنامهٔ فردوسی و تازیان- بخش۶

۱۴۰۳-۰۷-۰۱

به قلم ناصر امیرعضدی   شاه هاماوران در اندیشهٔ برگزار کردن آماج خود در ناکام کردن کاوس‌شاه: چو یک هفته بگذشت، هشتم پگاه فرستاده آمد به نزدیکِ شاه که گر شاه بیند که مهمانِ خویش بیاید خرامان به ایوانِ خویش شود شهرِ هاماوران ارجمند چو بینند رخشنده گاه بلند و : بدین گونه با او همی چاره جُست نهان بندِ او بود رایش درست مگر شهر و دختر بمانَد بدوی نباشند بر سر یکی باژ […]

ادبیات

«دریا» غزلی از زنده یاد محمدعلی بهمنی

۱۴۰۳-۰۶-۲۵

دریا شدست خواهر و من هم برادرش شاعرتر از همیشه نشستم برابرش خواهر! سلام، با غزلی نیمه آمدم تا با شما قشنگ شود نیم دیگرش می‌خواهم اعتراف کنم هر غزل که ما با هم سروده‌ایم جهان کرده از برش خواهر زمان، زمان برادرکشی‌ است باز شاید به گوش‌ها نرسد بیت آخرش با خود مرا ببر که نپوسد در این سکون شعری که دوست داشتی از خود رهاترش دریا سکوت کرده و من حرف می‌زنم حس […]

ادبیات

جنون سیاهی

۱۴۰۳-۰۶-۱۷

اندوهی مرا به سایه برده است تا ماه را دوباره به پشت ابر بکشاند و در گوشش پچ پچ کند که سایه نشینان جنون سیاهی دارند. ستاره های دور دست را نمی بینند و چشم هایشان به خواب آلوده است. زمان سیاهی شب را پس خواهد گرفت آن گاه روز هایشان را می تاراند وما شب نشینان سایه نشینان آفتاب خواهیم بود. چشمانت را به ماه بسپار که ستاره های شب نشین را به سایه […]

ادبیات

ای دل…

۱۴۰۳-۰۶-۱۰

ای دل نکن دیوانگی، پروانه بودن تا به کی با این حقارت پیشگان، هم خانه بودن تا به کی در سوگ بی مهری نشین، هر روز و هر شب نازنین با قوم و آیین های خود، بیگانه بودن تا به کی از درد این بیگانگی، ترسم به خاموشی رسی ای دل جفا بر خود مکن، فرزانه بودن تا به کی در خود اگر گم گشته ای، از یاد و خاطر رفته ای مانند مرغی در […]

ادبیات

شاهنامه ی فردوسی و تازیان- بخش ۵

۱۴۰۳-۰۶-۰۳

به قلم ناصر امیرعضدی گرچه پس از داستان زال و رودابه و دستاورد خوش و دیالکتیکی‌گونهٔ آن که از درگیری تزِ دستانِ سام ایرانی و آنتی‌تز رودابهٔ تازی‌تبار، سَنتِزِ رستمی آرمانی، دستکم برای اندیشه‌ها و آماج حماسی فردوسی ببار مینشیند، اما پس از این بخش دیگر از تازیان چندان یادی نمیشود، مگر گه‌گاه ابیاتی اشاره‌وار از این‌دست به مهراب کابلی تازی‌تبار در دوران میدانداری‌های رستم دستان: رده برکشیدند ایرانیان ببستند خون ریختن را میان! به […]

ادبیات

شعر سپید

۱۴۰۳-۰۵-۲۷

۱ـ«شبنم مهتاب» شب را ببویم زیر شبنم مهتاب آن سوی سایه عطر رازقی در برگ فرود آییم شاید باد از دریچه نوازشی بوزد پنجره نفس می کشد شب می شکفد و ما بی گاه رویای نارس را در ایوان آفتاب بچینیم.   ۲ـ«ستاره» در تپیدن؛ نفسم شب انگشت شبانه ام را می فشارم بی پروا مرا در بازوی آغوشت سفر بده ستاره ای خیس چشمانم می دوید شبنم باد آرام می شکند شب راکد را […]

ادبیات

شاهنامه فردوسی و تازیان- بخش ۴

۱۴۰۳-۰۵-۲۰

با اینکه سام از دیدار سیندخت خرسند میشود و با کنشهای او همسویی نشان میدهد، اما همچنان دودلی و بر سر دوراهی بودن بر او چیرگی دارد و همواره با خود چنین میگوید: گر این خواسته زو پذیرم همه ز من گردد آزرده شاهِ رمه و گر باز گردانم از پیشِ زال برآرَد به کردار سیمرغ، بال!… و باز هم این سیندخت است که با رای‌زنی درخشان خود مشکل‌گشایی میکند و سام را از دو […]

×