ادبیات

ادبیات

چکادها و نام آوران شعر پارسی معاصر «۳» – فروغ فرخزاد

1403-09-17

تولدی دیگر همه هستی من آیه تاریکیست که ترا در خود تکرار کنان به سحرگاه شکفتن ها و رستن های ابدی خواهد برد من در این آیه ترا آه کشیدم آه من در این آیه ترا به درخت و آب و آتش پیوند زدم زندگی شاید یک خیابان درازست که هر روز زنی با زنبیلی از آن می گذرد زندگی شاید ریسمانیست که مردی با آن خود را از شاخه می آویزد زندگی شاید طفلی […]

ادبیات

اندر حکایت واژهٔ “آخر”

1403-09-10

به قلم: ناصر امیرعضدی یادم می آید که در دوران دبستان و از زمان هایی که به گونه ای جدی و به گفتهٔ فرنگی ها، آکادمیک، چندان با زبان فارسی آشنایی پیدا نکرده بودم، در گویش محلی در یکی از شهرهای جنوبی کشور واژه “آخِر” را در معنی پایان و انتها و سرانجام و در برابر اول و به کسر “خ” و بر وزن فاعل و ساحل و قاتل و جاعل، می‌آوردند. اما برخی از […]

ادبیات

کوچ تو

1403-09-01

تب خالِ بدی بر لبم از فاصله افتاد آندم که غمِ کوچِ تو در قافله افتاد از پهنه ی آفاق شبی عکس گرفتم تصویر غمِ پر زدنِ چلچله افتاد آلاله برآن مویِ پریشانِ تو بستم افسوس میانِ من و تو صد گِله افتاد از گریه ی من زلزله شد در نَفَسِ شهر شادی همه رفت و اثرِ هلهله افتاد یک بوسه شبی از لب تو قسمت ما بود زین خاطر شیرین به دلم حوصله افتاد […]

ادبیات

معرفی کتاب «کاخ‌ها و باغ‌های ییلاقی شاه عباس یکم در مازندران»

1403-08-19

کتاب «کاخ‌ها و باغ‌های ییلاقی شاه عباس یکم در مازندران» نوشته دکتر محمود دهقانی به چاپ رسید. به گزارش پرتو جنوب به نقل از خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتابِ «کاخ‌ها و باغ‌های ییلاقی شاه عباس یکم» در فرح آباد و بهشهرِ استانِ مازندران نوشته محمود دهقانی، پیشینه این دو شهر را بررسی کرده و سرگذشت روزگارِ نخستِ شهرسازی تا به امروز را همراه با نقشه‌ها و عکس‌های نو و کهن آشکار می‌کند. محمود دهقانی که […]

ادبیات

چکادها و نام آوران شعر پارسی معاصر «۲»- ا. بامداد

1403-08-12

«ماهی» من فکر می کنم هرگز نبوده قلب من این گونه گرم و سرخ: احساس می کنم در بدترین دقایق این شام مرگزای چندین هزار چشمه خورشید در دلم می جوشد از یقین؛ احساس می کنم در هر کنار و گوشه این شوره زار یاس چندین هزار جنگل شاداب ناگهان می روید از زمین. * آه ای یقین گمشده، ای ماهی گریز در برکه های آینه لغزیده تو به تو! من آبگیر صافیم، اینک! به […]

ادبیات

«اشک هایم»

1403-08-06

اشکهایم همه در راه دلم دادم و رفت گرم گفتم نشوم از دهن افتادم و رفت بارها قلوه ی دل بر سر لب کوبیدم دود شد خون دل از آتش بیدادم و رفت پنجه ام ناز کشیدم به ضریح دل دوست سنگ کوبید به فرق سر اجدادم و رفت نوعروس آمد و با گوشه ی چشمش دل برد بار الهی گل پرپر شده دامادم و رفت بس که شب ناله زدم صبح ز پا افتادم […]

ادبیات

گفت وگو با فرهاد حیدری گوران درباره رمان «کوچ شامار»

1403-07-28

حفاری حافظه مسیح حاتمی: «تاریک‌خانه ماریا مینورسکی» او مرا با دنیای پیچیده‌ی حضور متن ادبی در دنیای وب آشنا کرد و بعد «نفس تنگی» که درآمد مقاله‌ای درباره آن نوشتم. دوستی به کنار، برای من همیشه خود متن اولویت داشته است و از نظر من رمان‎‌های فرهاد از چند جهت اهمیت داشته و دارد. او به خوبی از عهده زدن پل میان حوزه زبان اقلیت، زادبوم و خرده فرهنگ‌ها با زبان رسمی برآمده است و […]

ادبیات

چکادها و نام آوران شعر پارسی معاصر «۱»- نیما یوشیج

1403-07-21

آی آدمها آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید! یک نفر در آب دارد می سپارد جان یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند روی این دریای تند و تیره و سنگین که می دانید آن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید که گرفتستید دست ناتوانی را تا توانایی بهتر را پدید آرید آن زمان که تنگ می […]

ادبیات

نامه ای به موسا بیدج

1403-07-14

می پذیرم آرزوها از آهِ روزها بلندترند هنوز ! سرم به سنگ خورده است پدر ! سنگ هایی که از خانه و کاشانه بویی نبرده اند ! در گوشِ بادهای مدیترانه آسیابی به نوبت نیست ! عشق هم همیشه دست از پا درازتر به خانه برمی‌گشت ! میخواهم بگویم تشنگی کم دست هامان را بالا نبرد زندگی در خاورمیانه بطری تاریکی ست که نمی دانیم شراب است یا باروت ! محمد صفائی – تابستان هزار […]

ادبیات

«خیال» غزلی از سیدمحمدعلی آل مجتبی

1403-07-07

مثل یک اندیشه، یا  تصویر آهی در خیالم می خرامی چون تخیل، گاه گاهی در خیالم حال سرگردان موجود، بال سبز مرغ طوفان می شنائی تند و سرکش مثل ماهی در خیالم مانده ام در بیشه های بی سر پایان رؤیا و تو در این بی کرانه کوره راهی در خیالم می شناسی لحظه های غربت فریادهایم در تو می پیچد صدایم، عمق چاهی در خیالم وسعت یک بامدادی، غرق نوری، آفتابی بی تو می […]

ادبیات

شاهنامهٔ فردوسی و تازیان- بخش۶

1403-07-01

به قلم ناصر امیرعضدی   شاه هاماوران در اندیشهٔ برگزار کردن آماج خود در ناکام کردن کاوس‌شاه: چو یک هفته بگذشت، هشتم پگاه فرستاده آمد به نزدیکِ شاه که گر شاه بیند که مهمانِ خویش بیاید خرامان به ایوانِ خویش شود شهرِ هاماوران ارجمند چو بینند رخشنده گاه بلند و : بدین گونه با او همی چاره جُست نهان بندِ او بود رایش درست مگر شهر و دختر بمانَد بدوی نباشند بر سر یکی باژ […]

ادبیات

«دریا» غزلی از زنده یاد محمدعلی بهمنی

1403-06-25

دریا شدست خواهر و من هم برادرش شاعرتر از همیشه نشستم برابرش خواهر! سلام، با غزلی نیمه آمدم تا با شما قشنگ شود نیم دیگرش می‌خواهم اعتراف کنم هر غزل که ما با هم سروده‌ایم جهان کرده از برش خواهر زمان، زمان برادرکشی‌ است باز شاید به گوش‌ها نرسد بیت آخرش با خود مرا ببر که نپوسد در این سکون شعری که دوست داشتی از خود رهاترش دریا سکوت کرده و من حرف می‌زنم حس […]

×