برچسب زده شده با: ادبیات

چند شعر سپید

۱۴۰۲-۰۸-۱۴

تمام حرف من شکسته ست تمام من شکسته ست تو دست شسته ای از زندگی و از مرام آب گل ها چه شیپورها روی دست ایوان ها بجا می‌گذارند … تمام حرف ما باران است تمام ما   ۲ هیچ گلی پای برگش نمی ماند اینجا انگار که پاییز ازچشم باد افتاده باشد ! هر گلی به سینه نمی ماند ! من از کفشِ صبح ریگ ها بیرون کشیده ام ! بماند که برای غروب […]

چند شعر کوتاه از قاسم بغلانی

۱۴۰۲-۰۷-۱۵

۱ صندلی ها میز را در آغوش می کشند من دندانم را با انگشتانم یک تلویزیون در سرم سوپ سوسک پخش می کند تاریکی چه صدای بلندی دارد! ۲ تلویزیون لعنتی مثل کله ام پر کانال ها خودم را به کانال میزنم که در فکرش باشم جریانی از انسان! چقدر شبیه شامپانزه‌ها کانالی از زن ها و جنگ ها! ۳ ‏ برگ های پانچ شده در زون کن ها قفسه ای که درد جمع می […]

×