خشت در زمان شاپور دوم شاهنشاه بزرگ ساسانی
به قلم: مجتبی بهادری
یکی از سرزمینهای پنج گانه پارس که در روزگار امپراطوری شاهنشاهی ساسانی بنیاد گردید ((شاپور خره)) یا ((شاپور خوره)) یا سرزمین شاپور بوده که تازیان نام آن را تازی نموده و آن را ((کوره)) خواندند. تخت گاه شاپور شهر شاپور یا بیشاپور بوده که پیش از آن که شهر شاپور نام یابد ((دین لا)) یا ((دن لا)) نام داشته است و در سال ۲۳۲ پیش از میلاد به دست سپاهیان اسکندر مقدونی ویران و شاپور یکم ساسانی آن را باز سازی و آباد کرده است. شهرهای مهم بیشاپور در آن زمان عبارت بودند از : خشت و کمارج، دریز، کازرون، خره، نوبندگان، کاریان، کندران، توز.
بدون شک یکی از بزرگترین و مقتدرترین شاهان ایران، شاپور دوم پسر هرمز دوم ساسانی بود. وی را شاپور ذوالاکتاف و یا نابود کننده اعراب نیز می نامند. مدت پادشاهی شاپور ۷۲ سال بود که از هنگام ولادت تا پایان عمر خود پادشاه بود. شاپور پس از اینکه بزرگ شد به این اندیشه افتاد که پس از سر و سامان دادن به کارهای کشور، با تازیانی که به مرزهای ایران دست درازی کرده و دارایی مردم مرزنشین را به تاراج می بردند سرکوب نماید. از این رو در جنگی هولناک اعراب را تار و مار نموده و بسیاری از آنها را اسیر کرد.
از جمله حوادث مهم زمان پادشاهی شاپور، جنگ با رومیان بود. در زمانی که شاپور شاهنشاه بزرگ ساسانی بر این ملک اهورایی پادشاهی می کرد در بلوک خشت و در قسمت ماهور میلاتون حاکمی توانمند و مقتدر به نام ((میر ماهور)) حاکم بلوک خشت بود. میر ماهور در بلوک خشت کشاورزی و دامپروری را رواج داده بود و مردم خشت به خوبی و خوشی زندگی می کردند. میر ماهور و مادر اردشیر پاپکان از یک نژاد بودند. میر ماهور به واسطه ثروت و سرمایه ای که به دست آورده بود لشکریان زیادی را در خشت به دور خود جمع کرده بود و در جنوب کشور خودنمایی می کرد. عده ای بدگوی و حسود در پیش شاپور چنان وانمود کردند که احتمال دارد میر ماهور شورش کرده و به او گفتند که میر ماهور به واسطه ظلم و ستم این ثروت هنگفت را به دست آورده است، از این رو شاپور برآشفت. شاپور تصمیم گرفت با چهارصد سوار زبده به خشت رفته و از نزدیک مقر حکومتی میر ماهور را ببیند. میر ماهور وقتی مطلع شد خود به پیشواز شاپور رفت. شاپور در اقدامی غافلگیرانه دستور داد تا میر ماهور را بازداشت نمایند. مادر میر ماهور وقتی پسر خود را در بند دید به نزد شاپور رفت و علت بازداشت شدن پسرش را پرسید و شاپور گفت که میر ماهور به مردم خشت ظلم و ستم بسیار نموده و از این طریق ثروت و مال به دست آورده است. مادر میر ماهور که بسیار عاقل و با هوش بود اثبات کرد که میر ماهور ظلم و ستم نکرده و با دوستی و نیکی با مردم خشت رفتار می کند، از این رو شاپور دستور داد میر ماهور را آزاد کنند.
جنگ های شاپور و رومیان چند سال طول کشید. در خلال این جنگ ها بود که شاپور به دست رومیان اسیر شد و رومیان شهرهای عراق را به دست گرفتند و خوزستان را نیز مورد تاخت و تاز و تاراج قرار دادند. میر ماهور در سرزمین کوهستانی و باصلابت و آکنده از تپه و ماهور خشت پیوسته در حال آماده باش بود تا چنانچه سپاه روم به قلمرو او((بلوک خشت)) بتازد با آنها و مقابله و شر آنها را دفع کند. میر ماهور در حکومت خود مردی آگاه، جهاندیده، ستاره شناس و پیش گوی داشت. روزی بر فراز کوه های خشت و در مقابل میر ماهور پیش گویی کرد که شاپور تا فردا به نزد آنها آمده و به زودی رومیان از ایرانیان شکست خواهند خورد و قیصر روم گرفتار و اسیر خواهد شد. فردای آن روز چون خورشید از فراز رشته کوه های خشت سر بر کشید شاپور همراه کنیزک خویش که گویا ((آنانا)) نام داشت و موبد موبدان سرزمین ماهور میلاتی وارد خشت شدند و میر ماهور دستور داد که مردم خشت با شادمانی و پایکوبی به پیشواز شاپور شاهنشاه بزرگ ایران بروند. شاپور همراهان خود را در جایی به نام ((تل تاوستان)) جمع کرد و چگونگی گرفتاری و رهایی خود از دست رومیان را بازگو کرد. شاپور با بزرگان خشت و میر ماهور و موبد موبدان سرزمین ماهور و توز به رایزنی نشسته و به این نتیجه رسیدند که نامه هایی به اطراف بنویسند و از سران و اسپهبدان ایران بخواهند که با شتاب هر چه بیشتر به خشت آمده و تحت فرمان میر ماهور و شاپور بزرگ به دشمن بتازند. میر ماهور که بنا به گفته تاریخ بیش از چهار هزار سوارجنگی و زبده خشتی و دیگر بخش های پارس و کوه نشینان دلیر پارسی نژاد آماده داشت دستور داد که نقاره زنان به تپه ای که در نزدیکی ((حسن قاضی)) و میلاتون بود رفته و به نقاره زنی بپردازند تا همگان بدانند به زودی بر دشمن خواهند تاخت. فروسی بزرگ نیز این چنین درباره دیدار میر ماهور با شاپور و رهایی شاپور از بند رومیان سروده است:
چو شب برکشید آن درفش سیاه ستاره پدید آمد از گزد ماه
فراز آمد از هر سوی لشکری به جایی که در جهان نبود مهتری
یه هر حال بنا به گفته ثعالبی در شهر گندی شاپور یا به گزارش خود وی در شهر تیسپون جنگی سخت و خونین میان سپاهیان ایران و رو م در گرفت و رومیان شکست خوردند و قیصر روم ((للیانوس)) به سال ۳۶۳ میلادی به دست سپاهیان شاپور گرفتار یا به دست یکی از سرداران ایرانی که ((مهران)) نام داشت کشته شد.
شاپور همانطور که انتقام سختی از اعراب گرفته بود همان بلا بلکه شدیدتر هم بر سر رومیان در آورد. به پاس زحمات و شجاعت میرماهور و مردم بلوک خشت، شاپور همیشه مردم این بلوک را مورد احترام قرارداده و از میر ماهور در کارهای کشوری بهره می گرفت و سفارش می کرد تا میر ماهور زنده است او را گرامی دارند و پس از او بازماندگانش را ارجمند دارند.
* منابع:
مسالک و ممالک نوشته ابن خرداد، ترجمه دکتر حسین قره چانلو.
احسن التقاسیم فی معرف الاقالیم نوشته مقدسی شامی، ترجمه دکتر علی نقی منزوی.
سرزمین شاپور نوشته نورمحمد مجیدی کرایی.