مترسک های جالیز
در “ده” خبری نیست.
گاه گاهی
خنده هایی با نقاب
کز پشت شیشه های شهر
تا مغز استخوان
جانسوز باقیست!
از بلندای کاخ
تا گونه های غم گرفته
از تمام بالماسکه های کاریکاتوری برای آرامش
تا ناتمامی پر از شکنجه
در قهقرای پستی مطلق
تا جسارتی که نیست…
فقط بازار و جشن غوکان در برکه ها
هیچکس جز مترسک های “جالیز” پیدا نیست.
از این بوران پی درپی
تمام سوزها استخوانی
تنور قلب ها، خاموش
آن خطوط در هم و برهم
رسم بر دفتر آسمان
رقص شیدایی مولانا
و شعرهای بی ردیف و قافیه
این سوز تابستان
مستدام….
مهرداد ترابی ابیوردی
***
_ برای معرفی و نقد کتاب تازه چاپ شده تان! در این ستون، تماس بگیرید.
_آثار ادبی خود را همچنین می توانید در واتس آپ یا ایتا به شماره ۰۹۱۷۸۲۲۵۸۴۸ علی حاتمی «ع.آیدین»، ارسال فرمایید.
_ به همراه اثر، عکسی «حتی الامکان غیر پرسنلی» از خود بفرستید.
علی حاتمی «ع. آیدین» – دبیر سرویس ادبی پرتو جنوب